• وبلاگ : ما هنوز در هنوزيم...
  • يادداشت : شكار آهو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + Leila 
    Gheichi in sarekar gozastane saadi kare man boodaaa:-"
    gole sorkh:-" khodkare sabz:-" yadete?:))
    + i miss U so bad babe :|
    پاسخ

    salam! hich khabari nist azat dokhtar!!!! yadam nis moteasefane...


    آره ببين. دقيقا همونه که خودش رو خفه مي کرد و من نمي رفتم خاموشش کنم بعد علي مي اومد کلي سرم داد مي کشيد بعد مي رفت به مامانم مي گفت و باقي ماجرا...

    خيلي مقاومه...(شيطون تا الان بايد کر و کور لال و کچل و فلج شده باشه.... :دي)

    پاسخ

    انقدر از چيزاي سگ جون بدم مياااااااااااااااد! آدم نمي تونه زود از شرشون راحت شه!!! :دي


    سلام عزيز. من عاشق خواننده هاي وبلاگم هستم. چه فعال و چه خاموش مثل شما دوست گرامي.

    خوشحالم که خواننده هايي مثل شما دارم. وبتون رو مي خونم.

    پاسخ

    سلام و ممنونم...:)


    سلام...

    شماها دو تا ديوونه اين....که من به جفتتون افتخار مي کنم....

    تازه تو کلا ارزش سرکار گذاشتن ندارين....

    من بازم مي گم دو به همراه پلي البته تو يه کم از پلي بيشتر ديوونه ايد....

    پاسخ

    سلام! عبدو يه چيز جديد بگو! باور كن انقدر شنيدم ديوونه كه حس مي كنم ديگه اسمم سارا نيست! به مرز جنون كشيده نشدم هنوز، نه؟! =))


    مي دوني جالب چيه؟

    اينه که ساعته هنوز کاملا کاملا سالمه! (چشم و گوش شيطون کر، ماشالله... چش نخوره...) و از اون عجيب تر که قبلا هم متعلق به علي بوده و معلوم نيست علي چه بلاهايي سرش اورده(فکر کنم شيطون بايد لال هم بشه!)

    جالب تر از اون اينه که مارکش استاره!

    ولي اگر ببينيش مي بيني که خيلي بدبخته. رنگش رفته. يه طرفش کنده شده افتاده پشت تخت من حال ندارم برم بيارمش بندازم سر جاش. بعد سيماش از اونجا که کنده شده زده بيرون... خلاصه خيلي بيچارگي کشيده..

    پاسخ

    يعني فقط خودم و خودت! اين همون ساعتي نيست كه در زمان مجردي علي زنگ مي زد و چون تو با علي قهر بود خاموشش نمي كردي و من بدبخـــــــــــــــــــــــــت از قضا داشتم با تو تلفني حرف مي زدم و اين ساعت مث بز صدا مي داد؟! واقعا ساعتش ساعته!


    هيس!

    قيچي!ببن هروقت دلت خواس آهو رو شکار کني همونطروي برو جلوش وايسا!بهش زل بزن!

    بعد خود ب خود اين اهوئه عاشقت ميشه از درد دوري مي ميره=))

    گفتم نيس ي کمي کم خودتو تحويل بگيري اينو بگم تکميل شي..!

    ها ها ها!

    ي نکته اي اينجا قابل ذکره.آقا جون من پاستيل دوس ندارم!چرا کسي درک نمي کنه شرايطو!اي بابا..!

    ي مدت همش تو کشوم پاستيل سفت شده بود ک سرنوشت همشون سطل آشغال بود!اخي پاستيلاي بيچاره...

    دلم واست تنگ شده جوحه!از اين اصطلاخ جوجه خوشم اومده!

    ي وخ سري مري نظري چيزي بم نزني،ندي!

    مرديم از بي قيچي اي!:*

    پاسخ

    اصن من كلا شكارچي ماهريم! همين امروز كلي آهو شكار كردم! فكر كن كجا آهو پيدا كردم؟! تو بانك!!!!!!!! صاحب آهوئه ناخوش بود، خودش اومده بود دنبال كاراي بانكيش و يه دل نه صد دل عاشقم شد! منم ديدم آهوئه خيلي بي جنبس شكارش نكردم! به هر حال صاحبشم به كاراي بانكيش نياز داشت! خب بايد رو كمدت اطلاعيه مي زدي: عشاق محترمه! من پاستيل دوس ندارم!!! از يه آدم مشهور چه توقعاتي داري عزيزم!!! =))
    آخي . . .
    قيچو . . ..
    پاسخ

    :)
    از شما دوتا منگل تر تاحالا نديدم.....
    ببخشيدا.... يه وخت بهتون بر نخوره؟؟؟

    (سارا اينا رو خيلي آروم گفتم که اون آهوهاي توي توهمت در نرن....)
    پاسخ

    توي تاريخ به خيلي از بزرگان بي توجهي شده و كلا تحويلشون نگرفتن! ما هم روش! :))

    عبدو هم يه آبنبات واسم خريده بود(از مالــــــــــزي!!!) که شبيه ستاره بودش. بعد من گذشته بودش رو ميزم و مدت ها طولاني باهاش حال مي کردم. يه روز هم که از خواب بيدار شدم مي خواستم ساعت خفه کنم دستم خورد به اون آبنباته با همه محتويات ميزم ريخت رو زمين و آبنباته شکستش حالا هنوز هم دارمش ولي شکسته...

    همون آبنباتي که نغمه يه روز مي خواست بخورتش! چه بي رحم.....!

    همين ديگه.....

    پاسخ

    ساعتت تا حالا چندبار متلاشي شده با اين حساب؟! آره اين آبنباترم من خيلي مي خورمش ولي چندتا هميار دارم! يكي مامانم يكي سعيده و سردستشونم خود زهرا! :دي زندگيه داريم؟! :))