
مي دوني چيه؟
ديروز پس از مدت ها به ليلا اس ام اس زدم!
داشتم يادداشت روزانه مي نوشتم که يادم افتاد ديروز سالگرد دعوا کردن من و ليلا سر اسم پرورشگاه است که از سايه شب به ستاره شب تغيير کرده بود!
بهش اس ام اس زدم ليلا.
مثل اون وقت ها که هر چي مي زدم جواب نمي داد و وقتي مي گفتم ليلا ديگه نمي تونست جواب بده.
بعد اس داد "خودتي؟! عمرا!!!"
منم زدم " په نه په عممه! خودمم ديگه!"
و ليلا ديگه جواب نداد! بازم زدما! ولي جواب نداد! واقعا نمي دونم چرا! ولي بعدش ک يکمي فکر کردم ديدم ليلا قبلا هم عين انسان جواب نمي داد کلا و انتظاري ازش نمي ره.
بعد هم بي خيالش شدم و رفتم خوابيدم...
واقعا زندگي عجيبه ها....
ولي اين دفعه هم با اس ام اس ليلا واقعا خوشحال شدم! حتي اينکه بازم جواب نداد و فهميدم که هنوزم مث قبله خوشحالم کرد!
مي دوني علاوه بر اون به چه نتيجه اي رسيدم؟ به اين نتيجه که به احتمال زياد يکي از ماموريت هام تو زندگي اينه که به جواب ندادن هاي ديگران کنار بيام! مثلا همين دو ديقه پيش ک داشتم با مامانم حرف مي زدم و دريغ از يه کلمه جواب!
فک کن ببين اين مورد از ماموريت هات تو زندگي نيست! شايد باشه.
من ميرم بخوابم.
:-*