استثناً چون يكدفعه عينكهامون شكل هم دراومده مي تونم بهت ارفاق كنم و مجاني برات دعا كنم....
اما بايد قول بدي كه اگه قبول شدي حتما يه شيريني تپل مهمونم كني...
حالا دور از شوخي يه حرفي بهت مي زنم تا آويزه گوشت بشه...
من هم يه موقعي مثل شماها پشت آزمون ورودي دبيرستان روشنگر بودم و فكر مي كردم كه اگه قبول بشم حتما يه تحول بزرگ توي زندگيم اتفاق ميفته، اما بعد كه قبول شدم ديدم هيچ خبري نيست..
بعد از دو سال هم تغيير رشته دادم و از روشنگر رفتم ...
و حالا برخلاف خيلي ها كه مي گفتن اشتباه كردم،واقعا از رفتنم راضي هستم چون راهي رو كه دوست داشتم پيدا كردم...
البته مي دونم كه جدا شدن از دوستايي كه آدم باهاشون يه عالمه خاطره داره خيلي سخته، اما اين رو بدون كه اگه يه وقت هم قبول نشدي ممكنه يك خيري و صلاحي توش باشه و خدا راه بهتري رو جلوي روت بذاره...
بالاخره ممكنه يه روزي هم برسه كه مجبور بشي از دوستات جدا شي،شايد الان شايدهم چند سال ديگه. مهم اينه كه روزهاي خوبي رو با هم داشتين و خاطرات خوبي از هم دارين....
از من ميشنوي زياد سخت نگير....