سارا توجه کردي که اولين نفري بود که رفت پيش عشقش؟ پيش مقصد و مقصودش؟
منم دقيقا با اين کانتکته مشکل دارم. هنوز دلم ميخواد براش اس بزنم و باهاش حرف بزنم... بگم چقدر برام عزيز بوده و چقدر نبودش به حالمون فرق داره....بگم که داغونيم....
من فقط اينو فهميدم که از وقتي فهميد اين مريضي لعنتي تو وجودش خونه کرده، خودشو مهياي رفتن کرد. سارا دلش مي خواست بره.... واقعا آماده بود براي رفتن....:(
خوشبخت رفت... منتظر محرم بود... خدا رحمتش کنه و به خانواده اش و مامان و عمه نسرين صبر بده.