خب باشه از خونت گذشتم!!!
حدس زدم منظورت ممکنه هميني باشه که نوشتي ولي گفتم حالت رو يکم جا بيارم بعد!!!! مريضي مون هم که جنتيکيه!!! هر چي بهم ديگه بگيم به خودمون بر ميگرده!!! به اين ميگن تف سربالا!!!
بز!!! يعني خواهرت نبودم حرفمو تاييد نمي کردي؟؟؟؟
مثلينکه دلت دخالت مي خواد!!!! يا شايدم به طور اخص، خبر چيني؟! بگم؟ بگم؟
من هيچ کدومو به هيچ کدوم ترجيح نميدم کلا!!
خبرچيني ناشي از دخالته. طرف ته دلش مي خواد دخالت کنه ولي چون مستقيما نميتونه، ميره خبر چيني مي کنه!!! مواردي هم هست که طرف ميتونه خودش دخالت کنه ولي چون مي خواد حالت اساسي گرفته بشه، خبرچيني ميکنه!
مهم اينه که هردوي اونا احساس تکليف ميکنن!!! يعني باخودشون ميگن الان اگه اينو نگم، يه وقت طرف منحرف ميشه.... جواب خدا رو چي بده؟..... خلاصه که آرام نشستن خطاست!!!
اينه که دخالت ميکنن. که يه نمونه اش هم خبرچينيه....
دقت مي کنييييييييييييم!!!! خب همه همينن!!! کسي هس تو اين مملکت که کلا ادعايي نداشته باشه؟! بالاخره هرکسي يه ادعايي داره يکي ادعاي روشنفکري،يکي ادعاي با فرهنگي، يکي کلاس، يکي فهم و شعور، يکي دينداري، يکي عاقلي!!!! بعضيا هم همه موارد!!!!
بعد ميرسيم به اين نکته که ملت يا بايد دخالت کنن يا اگه خودشون دخالت نميکنن، خبرچيني ميکنن که يکي ديگه بره دخالت کنه، يا اينکه قضاوت ميکنن!!!
غير از اين هم داريم؟! داريم واقعا؟؟؟؟