بازم صد رحمت به گرامر زبان فارسي...
بيا اين زبان انگليسي رو درياب که پدر هممونو در اورده...!
گريه ام گرفته بود!
داشتم کتاب هاي تابستون رو مي خوندم ياد بدبختي ها تابستون افتادم نزديک بود بشينم زار زار گريه کنم...
نصف تکليف هام رو تو تابستون همزمان گريه کرده بودم و نوشته بودم! الان مي خواستم گريه کنم و بنويسم...
ولي خنگ که نيستم؟! هستم؟!
از زبان رسما متنفرم! رسما تنفر دارم!