سلام خانوم خانوماااااااااااااااااا
چه خبرا چي کارا مي کني
دلم برات خيلي تنگ شده
.
سلام
ببين.
من يادم رفت سوغاتي ات رو بدم
همش هم تقصير خودته!
تا اومدم تو ماشين يادم افتاد!
عزيز دلم شما فقط لوس نيستي که.... کلا بيسوادي عزيزم. اينو گفتم که روحيه بگيري !! انگيزه ات دو چندان بشه و بچسبي به درست!!
گرچه که دلم نمياد از اسکولي در بياي... ولي يه راهنمايي ميکنم. البته اين از ايرادات زبان ماست که براي زبان آموزان خارجي، آموختن زبان فارسي را دشوار مي کنه. ولي آخه تو رو سننه؟؟؟ به هر حال...
کي گفته بين "خواهر" و " مادر" کسره بذاري ؟ که نتيجه محاسبات مغزت بهت بگه"خاله"؟؟؟ خب کسره نذار خواهر!!
خيلي خوشگل بووووووووود !
بي نظير مي نويسي !
مبارك باشه خانوم كوچولوي لوووووووس !!!!!!!!!
سلام دوست خوبم
مبارک باشه
راستي
يک بار يه ترکه چند دقيقه جلو آينه به خودش نگاه مي کرده
بعد ميگه:هان يادم اومد اين يارو را 10 دقيقه پيش تو آرايشگاه ديدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منم آپم خوش حال مي شوم ديدن کنيد.
قبل از اينکه موهامو نگها کنم داشتم به عکس آدمايي نگاه مي کردم که هر کدوم مدل موهاشون يه جور بود .
بعد با چه فلاکتي يکي شونو انتخاب کردم .
بعد خانومه موهامو کوتاه کرد .
بعد سشوار کشيد . عين مرغ شدم .
بعد موهام صاف شد .
بعد خانومه کلي به خودش افتخار کرد !
و من داشتم به موهام روي زمين نگاه مي کردم ...!
مي دوني من وقتي داشتم موهامو مي زدم چي کار مي کردم؟
داشتم زور مي زدم که هق هق گريه نکنم که دختر خاله ام فکر کنه به خاطر اينکه اون موهامو بد زده دارم گريه مي کنم!
ولي من واسه اين گريه نمي کردم! واسه اين گريه مي کردم که فکر مي کردم هر تره موهام که زده مي شه يه عالمه خاطره رو با خودش به مسلخ تقدير مي بره و دلم مي خواست زار بزنم...
به اين فکر مي کردم که اين موها تو همه روز هاي آخر دوم راهنمايي که بي نظير بودن... و همه روز هاي سوم ب اي مون... و همه چهارشنبه... چه کلاس دوم...چه کلاس سوم.... و همه اردو ها... و کاشان و اصفهان و هزار جور خاطره ي ديگه با من بودن.
داشتم فکر مي کردم که من با همين موها توي راهروي دبيران بودم... همين موها هر چهارشنبه مرتب مي کردم و مي اومدم مدرسه... همه دوستام به همين موها مي خنديدن و مي گفتن مثل پشم گوسفنده...داشتم به اين فکر مي کردم که ليلا اون روز که من موهام رو کوتاه کردم به همين موها گفت مبارک باشه و همين موها...
داشتم به همينا فکر مي کردم و سعي مي کردم که هق هق نزنم که دخترخاله ام ناراحت بشه که موهام خراب شده... ولي مامانم نذاشت موهاي چيده شدم رو نگه دارم... و من ايندفعه واقعا زدم زير گريه و دخترخاله ام واقعا ناراحت شد...
اينا رو هم بذار خصوصي بمونه که همه عالم و آدم نفهمن موهاي من چي شده...!