• وبلاگ : ما هنوز در هنوزيم...
  • يادداشت : اينجا بمان...!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 18 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    چي داشتم مي گفتم؟

    آهان امروز آقازاده بازم ناخن هاش رو نگرفته بود تا ما ور زجر کش کنه! ناخن هاش رو نمي گيره و وقتي مي خواد رو تخته بنويسه قرچ قرچ مي ره اعصاب ملت! من که زياد بدم نمي ياد! ولي بايد افشاري رو مي ديدي که دو دستي مي زد تو سرش! بچم اين قدر مو داره وقتي مي زد تو سرش صدا بالش مي داد! منم ي دفعه از اين حرکتش يه خنده انفجاري کردم و فکر کنم اين يکي از عواملي بود که آقازاده مي خواست بندازتم بيرون!

    خب خنديدم! گناه که نکردم! خودش بره ناخن گير بخره! به من چه اصن!

    پاسخ

    آقا زاده غلط كرد با افشاري! با اينكه هربار توفيق ديدنش رو ندارم ولي هيستريك ميشم وقتي ازش ميگي...! بازم كاشكي مي اومدي خونه زهرا اينا...! كلي با صبا گنده دعوا كردم... هركاري مي كرد بهش مي گفتم: منت كشي ممنوع! آخه يادش رفت بهم سلام كنه! منم دنبال بهونه مي گشتم كه اذيتش كنم...! ولي منم هيستريك ميشم وقتي ناخن كشيده ميشه! يادته زجرم مي دادي و روي تخته ناخوناتو مي كشيدي با فاطمه(اف ام)؟! حتي جلد علوم ترسناك رو مي بينم( اوني كه اسمش صداهاي ترسناكه!) بازم هيستريك ميشم... :دي! ولش كن تو از اين به بعد هر غلطي آقازاده كرد بهش بخند! مگه تاكي مي تونه بيرونت كنه؟!!!