• وبلاگ : ما هنوز در هنوزيم...
  • يادداشت : اساس نامه
  • نظرات : 5 خصوصي ، 21 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     


    ببين.

    به ما همش آبنبات موزي مي دادن!

    دقت کردي؟ فعل ماضي به کار بردم! مي دادن! چون امتحاناي ما(برخلاف مال شما! ها ها ها....! ) تموم شده!

    پاسخ

    اصن مي دوني، روشنگر شهرك كلا برنامه هاش مسخره است! نمي فهمم چرا با روشنگر دركه هماهنگ نمي كنه! ب اين نتيجه رسيدم اينا شعبه ي هم ديگه نيستن انگار! حرف مفته! ولي خداييش برنامه ي امتحاني ما بهتر نبود! شما كه تيغ گيوتين بالا سرتون بود همش...! :d
    اينقدر خوشم ميايد که حرف دلم را مي زني
    اينقدر دوست دارم


    اصلا انگار بيماريست
    مد شده
    خرداد که مي شود همه ي مراقبان مي روند يک کفش پاشنه بلند مي گيرند که يک وقت خدايي نکرده نگذارند ما آرامشکي داشته باشيم
    در طول امتحان

    روي مغز آدم مثال بارز آن هاست
    روي مغزند بد جور
    پاسخ

    اينقدر خوشم مياد ك حرف دل فلفل سادات رو مي زنم... اينقدر... از قبل خرداد معلم ها حول مي كنند مي روند چندتا كفش ژاشنه بلند اضافي هم مي خرند كه ي وخ توي بازار تموم نشه يا كم نيارن! هرچه صداش بيشتر بهتر!


    سلام جوجه اردکه زشت...

    با نظرت موافقم انگار زيره گلوشون تفنگ گذاشتن که بايد کفشه پاشنه بلند بپوشن.....

    صندلي من هم ميخ نداره از اونجايي که خيلي باهوشم سريع برگمو مي دم

    پاسخ

    سلام گارفيلد طاقچه دار! اووووه... خود شيفته ها رو توي سعادت آباد - دم كوچه بهار و احسان مي گيرند! شما كلااااااااااااااااااا خانوادتون باهوشه! (اينو يادت مياد؟!؟!) :دي
    + مريم گلي 
    سلام سارا بانوووووو........... خوفي گلي؟؟؟
    خيلي مطلبت درخور بود....
    تازه اينو ننوشتي که مراقبا ميان دو نفري بالا سر آدم واميستن و شروع مي کنن به درد و دل در مورد زندگي به قول خودشون تکراريشون......

    تازه من از اون موقع هايي حرصم ميگيره که يه نفر مياد زل مي زنه به کارت ورود به جلسه ي آدم و ميخواد کشف کنه که آيا من با عکسم مطابقم؟؟؟!!!! يه احساس غريبي بهم دست مي ده........

    يا اون وقتايي که زنگ خوشگل حوزه رو مي زنن و من تفاوتش رو با زنگ خونمون نمي فهمم.....
    از اون لحظاتي که از حوزه خارج ميشيم و بعد از عبور از يک تونل تبليغاتي مخوف سوار سرويس ميشيم و جوابا رو چک مي کنييييم....

    بعدشم که ميريم تو مدرسه از تونلي مخوفناک تر از معلمين و مشاورين و معاونين ميگذريم که هرکدوم مي پرسن.... امتحان چه طور بود؟؟؟
    و من بدون جواب به تک تکشون زل مي زنم....
    کاش يکي نگاهمو مي فهمييييد........
    بالاخره همش شد خاطره..........

    سوم هم تموم شد......................آخجوووووون....

    باباي سارا ي گلم.......
    پاسخ

    سلام مريمي! راس ميگـــــــــــــــــــــــي! چقد چيز از قلم انداختم! سوم دبيرستان چقد زود تموم شد! اول ما كه فردا تموم ميشه! راستي بچه هاي تزكيه واسه اعتراض به نمره ي عربي رفته بودن!؟ بچه هاي ما ك رفتن! قضيه اش رو واست تعريف مي كنم خيلــــــــــــــــــــــــي خنده داره! خدافس!

    سلام !

    يادمه ب مناسبت روز فرخنده ي امتحان رياضي 3 پايه (توي ترم1) معلما همشون کفش پاشنه بلند پوشيدن. ب هر حال مگه ميشه معلمي باشه و در ي برهه اي از زمان روي اعصاب نباشه ؟

    نه نميشه !

    امروز هم سر امتحان ادبيات ظفر داشت شوکولات ميداد يهو ظزفش رو آورد توي صورتم ! ب هر حال هر کي ي جور شيرين ميشه ...

    هي زندگي ...

    زهرا ي هفته ديگه مياد !

    پاسخ

    سلام. كلا تو ذات معلماس روي اعصاب بودن! استثنا هم داره ها، اونم فقط شيخ قرائي (معلم فيزيك شهرك!) محشره فاطمه! راست ميگي ظفر خيلي ظرفو جلو صورت آدم مياره! ولي معمولا توي آبنباتايي كه اون ميده يه نوشابه اي هست! واااي چ عالي! پارك بانوان بيارش حتما!!!


    آفرين

    خيلييييييييييييي عالي نوشتي...

    ببخشيد من مطلب با هر موضوعي رو ادبي نگاش ميکنم

    کلماتو قشنگ به کار گرفتي...

    راستي نيش ما هم عريض شد....

    موفق باشي ساراخانوم:)

    پاسخ

    مچكّــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر! تبسم جان! خيلي مرسي.
     <      1   2