بابا ما هم بچه بوديم گند مي زديم!
ولي نه تا اين حد! تو کلا مخرب بودي!
من کلا روي همه ي فرشامون چسب مي ريختم. اون فرشه الان هم هنوز جاي چسب هايي که من روش ريختم رو به چهره اش تحمل مي کنه و هيچ وقت هم پاک نشده! مامانم هر دفعه متوجه مي شدن و منم هي انکار مي کردم! يه بار هم روي ميز نوي خوشگلمون چسب ريختم. وقتي جسبه ريخته فهميدما ولي گفتم صبر مي کنم خشک شه بعدش مي کنمش همين کارم کردم ولي وقتي کندمش رنگ ميز با چسب کنده شد! الان اون ميزه خونه نغمه ايناس و يه تيکه کچل هم روشه!
ديگه چه گندي زدم؟
نه ديگه کار وحشتناکي نکردم.
يه بار هم داشتم دفتر خط نغمه رو نگاه مي کردم يهو دماغم خون اومد همه ي دفتره خوني شد! تقصير خودم نبود که!
ديگه چ کردم؟
حالا فکر مي کنم بهت مي گم.
برو به برنامه اي که قرار بود بريزيم بريم بهشت زهرا فکر کن! :دي
(و همواره به ياد داشته باش: بچه هاي محل دزدن. عشق منو مي دزدن!)