خيلي زياد بود حوصله ي خوندن نداشتم:)))
mamnoon azizam babat javab.
movafagh bashi
سوء تفاهم ب هيچ عنوان نشه لطفا!
من عااااشق بچه هام ولي بعضي اوقات ک آدم اعصاب نداشته باشه بيان رو اعصاب خب ي نمه حرصم ميگيره!
چون بچه تر ک بودم وقتي دختر خالم خيييلي بچه بود و پدرمو در مياورد سر مامان بازي خب خيلي حرص ميخوردم!چون من بايد با 5 سال اختلاف سنيمون بچش مي شدم!:(
پ.ن:هنوز هم ميگم!نگينم شيريناي خودشو داره ولي خب امان از زماني ک حوصله نداشته باشي و ي بچه اي بهت گير ميده!
هر چند هييييچ وقت دلم نمياد بزنم تو سرش!اينو گفتم ي کم فضا عوض شه،آخه اگه ميگفتم آخي چ موجود نازنيني همه فحشم ميدادن!:دي
وااااااي!
ي دونه ميزذي تو سرش!
بميرم چ کشيدين!
سلام
من بسيار خوبم ...
همزمان دارم مسنجر نصب مي کنم. و ساعتي است ک زهرا اينا رفتن و بر مي گردن ...
و اما اسب... منم خيلي دوست دارم!!!
چند روز پيش با ريحانه خواهر زهرا کل انداخته بودم بنده خدا نزديک بود گريه اش در بياد! ي سوالايي مي پرسيد در حد لاليگا ...
ماجرا از اونجا شروع شد ک ما و اونا خونه ي مادربزرگمون بوديم. و ي چيزي خورده بودم و بعدش دستم رو رفتم شستم. اين بچه هه از بوي مايع صابون خوشش اومد. اومد دستامو بو کرد و گفت منم ميخوام... بردم دستاشو شستم براش. مدام دستش جلوي دماغش بود و بو مي کرد و خوشش ميومد. از بس بو کرده بود ديگه بوي دستاشو حس نمي کرد. خلاصه دوباره رفتم دستاشو شستم. فکر کنم 4_5 باري شد. بعد بهش گفتم وا3 شام دستاتو مي شورم. خودش مي تونست مايع صابون رو دستش بريزه ولي نمي تونست دستاشو بشوره، قدش نمي رسيد. بعدش خودش مي رفت دستاشو مايعي مي کرد و منو تهديد مي کرد ک دستاشو براش بايد بشورم ! منم هي بايد مي رفتم دستاشو مي شستم ... خلاصه ديوونه شدم از دستش. بعد از اون ي بار مامانم ي مايع صابون خوش بو خريد ک من هر دفعه دستامو با اون مي شورم دستامو مي گيرم جلوي صورتم و بود مي کنم ...هميشه دنبال ي بهانه مي گردم تا دستامو بشورم ...
تو واقعا دلت ي اسب قهوه اي پررنگ نميخواد ؟
از شما چه پنهون !
بنده هم ديروز به مادرجان بند كرده بودم يك اسب سفيد مي خواهم !
بدون كالسكه ....
بي نهايت دلم اسب سفيد مي خواهد .....
من اگه تو اين وضعيت قرار بگيرم بعد از 2 بار اخطار
طرف مقابلم رو خفه ميکنم(با غيظ!!!!! :))