• وبلاگ : ما هنوز در هنوزيم...
  • يادداشت : اسب قهوه اي پر رنگ
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    من در طي اين نظرات نوع مامانيت بعضي ديگه از دوستان رو هم درک کردم!
    پاسخ

    من كه كلا حسابم سواست! ولي انقدر اسم بچه ي منو نيار تو نظرا، بابا نمي تونم عموميش كنم! يكي مياد اينجا رو مي خونه بعد به خودش مي گيره و با من دعوا مي كنه و من مي افتم توي هچل!!! (توضيحات واضح و گويا بود يا بازم بگم؟!)تازه از نجمه ي تو خيلي بهتر هم توي اين دنيا هست! واسه پسرم ملت صف كشيدن!!!!!!!!!!!!


    خيلي زياد بود حوصله ي خوندن نداشتم:)))

    پاسخ

    عبدويي ديگه هيچي بهت نميگم! چون در هر صورت توي مدرسه مي بينمت و كلا به ريسكش نمي ارزه! :))

    به به چ قدر واقعا خوشششش گذشته!!!
    پاسخ

    جاي شما خالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي... نگين همش دنبالت مي گشت تا مغزت رو نوش جان كنه! :0
    از شما چه پنهون قيچي جونم اصلا يادم نيس ! :دي
    پاسخ

    خجالتم خوب چيزيه!!!!!!!! والا! حالا الان بگم قضيه ي (كواك) رو يادته، تا صبح مي خنده! ولي اين چيزا رو يادش نيس! آخرالزمانه ديگه! :دييي
    سلام خوبين؟؟؟؟ ما خر سواريم كسي اسبش رو به ما نميده كه سواري كنممممممممممممممممممممم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پاسخ

    سلام.

    mamnoon azizam babat javab.

    movafagh bashi

    پاسخ

    mamnoon.


    سوء تفاهم ب هيچ عنوان نشه لطفا!

    من عااااشق بچه هام ولي بعضي اوقات ک آدم اعصاب نداشته باشه بيان رو اعصاب خب ي نمه حرصم ميگيره!

    چون بچه تر ک بودم وقتي دختر خالم خيييلي بچه بود و پدرمو در مياورد سر مامان بازي خب خيلي حرص ميخوردم!چون من بايد با 5 سال اختلاف سنيمون بچش مي شدم!:(

    پ.ن:هنوز هم ميگم!نگينم شيريناي خودشو داره ولي خب امان از زماني ک حوصله نداشته باشي و ي بچه اي بهت گير ميده!

    هر چند هييييچ وقت دلم نمياد بزنم تو سرش!اينو گفتم ي کم فضا عوض شه،آخه اگه ميگفتم آخي چ موجود نازنيني همه فحشم ميدادن!:دي

    پاسخ

    عاري فا! منم تيكه انداختم! كه تو هم دليوريش رو دادي! ولي راستش من از هيچ بچه اي خوشم نمياد به جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزززززززز: بهاره و ثنا(خواهر زهرا كه تقريبا 2سالشه فك كنم!) پسربچه هم كه معقولش جداس! ولي من كلا با نگين حال نكردم...! :))


    وااااااي!

    ي دونه ميزذي تو سرش!

    بميرم چ کشيدين!

    پاسخ

    عارفه؟! تو كه انقدر دم از بچه دوستي ميزني چرا؟!! ولي نميدونم خالش چ جوري تحملش مي كرد!

    سلام

    من بسيار خوبم ...

    همزمان دارم مسنجر نصب مي کنم. و ساعتي است ک زهرا اينا رفتن و بر مي گردن ...

    و اما اسب... منم خيلي دوست دارم!!!

    چند روز پيش با ريحانه خواهر زهرا کل انداخته بودم بنده خدا نزديک بود گريه اش در بياد! ي سوالايي مي پرسيد در حد لاليگا ...

    ماجرا از اونجا شروع شد ک ما و اونا خونه ي مادربزرگمون بوديم. و ي چيزي خورده بودم و بعدش دستم رو رفتم شستم. اين بچه هه از بوي مايع صابون خوشش اومد. اومد دستامو بو کرد و گفت منم ميخوام... بردم دستاشو شستم براش. مدام دستش جلوي دماغش بود و بو مي کرد و خوشش ميومد. از بس بو کرده بود ديگه بوي دستاشو حس نمي کرد. خلاصه دوباره رفتم دستاشو شستم. فکر کنم 4_5 باري شد. بعد بهش گفتم وا3 شام دستاتو مي شورم. خودش مي تونست مايع صابون رو دستش بريزه ولي نمي تونست دستاشو بشوره، قدش نمي رسيد. بعدش خودش مي رفت دستاشو مايعي مي کرد و منو تهديد مي کرد ک دستاشو براش بايد بشورم ! منم هي بايد مي رفتم دستاشو مي شستم ... خلاصه ديوونه شدم از دستش. بعد از اون ي بار مامانم ي مايع صابون خوش بو خريد ک من هر دفعه دستامو با اون مي شورم دستامو مي گيرم جلوي صورتم و بود مي کنم ...هميشه دنبال ي بهانه مي گردم تا دستامو بشورم ...

    تو واقعا دلت ي اسب قهوه اي پررنگ نميخواد ؟


    پاسخ

    سلام! منم خوبم از اينكه تو بسيار خوبي! من مسنجر ندارم و حس مي كنم براي آدميزاد بي جنبه اي مثل منه خوب باشه تا معتاد نشم!!! اسب و زرافه حيووناي مورد علاقه ي منن! جدا فوق العادن! هيع...:( راستش من از ابتدا به بچهه رو نميدم كه بخواد واسم قد علم كنه! ولي اين يكي خدايي اعجوبه بود!!! دلم يهو برات تنگ شد! براي اينكه سر پروژه برم روي اعصابت!!!!! چرا دلم اسب قهوه اي مي خواد ولي نه در اون شرايط!!!! مي فهمي چي ميگم؟! آدم گاهي يه چيزي رو از ته دل مي خواد ولي توي اون موقعيت به نفعشه كه صرف نظر كنه!!! و اين واقعا سخته! واقعا!

    از رفتارت معلوم نبود ک انقد عصبي شدي....
    پاسخ

    مگه چيزي هم مي تونستم بگم؟!!!

    از شما چه پنهون !

    بنده هم ديروز به مادرجان بند كرده بودم يك اسب سفيد مي خواهم !

    بدون كالسكه ....

    بي نهايت دلم اسب سفيد مي خواهد .....

    پاسخ

    يادته يه زماني منم خودمو به در و ديوار ميزدم تا اسب سواري كنم و همتون مث ديوار نگام مي كردين؟!!!
    + سعيده 
    بازم رفتين آب و آتش؟؟؟؟ بي کار!!! باز هم شلوغ بود؟ بي کارا !!! کاشکي زينب هم اونجا بود. اونطوري نگين بيشتر خودشو لوس ميکرد .مخصوصا که رقيب هم پيدا کرده!!
    پاسخ

    نه! اين دفعه خدايي خيلي خلوت بود! ديگه همه رو مي شناختيم!!! :)) نه تو رو خدا!!! خيلي لوس بود دختره ي ...! زينب جيغ ديگه نمي زنه!!! ولي خدايي خيلي قيافه ي نگين با ديدن زينب باحال ميشد! مطمئنا يه بند مي خواست جيغ بزنه!


    من اگه تو اين وضعيت قرار بگيرم بعد از 2 بار اخطار

    طرف مقابلم رو خفه ميکنم(با غيظ!!!!! :))

    پاسخ

    آخه بچه ي همكار خالم بود مراعاتش رو كردم! ولي اي كاش يكي مث تو همين كارو برا ما مي كرد! :)) با غيظ!
       1   2      >