ما هنوز در هنوزیم...
دیروز که تنها بودم؛ وسط بیحالی ها و خستگی و کارهای نکرده ام؛ یکهو زنگ در خانه را زدند و رفیق هایم آمدند پیشم... با یک دسته ی بیست و پنج تایی رز قرمز؛ پانزده تا فیلم؛ سه بسته بستنی کیلویی کاله و یک عالم لواشک خانگی و چیپس و پفک و اسنک و ... پ.ن: دارم فکر میکنم چقدر توی پیدا کردن این دیوانه ها خدا دوستم داشته:)
نوشته شده در چهارشنبه 94/5/21ساعت
6:54 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |
کد قالب جدید قالب های پیچک |