... تخت سعیده رو نشونش دادم و گفتم : اینجا بخواب! موجودات دم انفجاری... ناگهان یه گلوله ی گنده ی پشمالو یعنی پر از مو پرید رو تختم و موهاش رفت توی دهنم! - اونجا سر بود گفتم بیا اینجا دورهم بخوابیم! - اولا موهاتو جمع کن ، هرچی شپش بود رفت تو حلقم! دوما مهمون نخواستیم! خلاصه بعد از کلی جر و بحث سروی پیشم خوابید! البته قبلش به هم اخطار هم دادیم : - ببین سارا خواهش مثل اون دغعه ای که پیشت خوابیدم توی خواب جفتک بالانس ننداز! آخه می دونی که من چقدر بدنم ظریفه! - حرف زیادی بزنی ، با یه تکون پرتت می کنم روی کاشی ها بخوابی! و شروع کردم به ادامه دادن هری : ... موجودات دم انفجاری حالا دیگه خیلی بزرگتر شده بودند و ... - ببند می خوام بخوابم! همین موقع بود که فرشته ی نجاتم ( مامانم ) اومد تو : - سروی چرا اینجا خوابیدی؟! - آخه اونجا سرده! - دریچه رو بستم! برو اونجا بخواب! - چشب! تا حالا اینقدر از سر زدن مامانم خوشحال نشده بودم! و دوباره شروع کردم به ادامه دادن هری ...! ... دیگه زیادی خوابیده بودم و حوصله نداشتم پس کتاب رو بستم! آروم ، آروم ( برعکس خودش ) رفتم کنارش خوابیدم! یهو دیدم یه لگد حواله شد بهم! - مثل اینکه من توی خواب جفتک بالانس می زنم ، نه؟ - دختره ی پر رو پاشو برو ببینم! این بچه بازی ها چیه در میاری؟ - خیلی نامردی! - برو بینم! می خوام بخوابم! دوباره برگشتم به اتاقم...! .... دخترا پاشین! پاشین! سحری دیر شد! .... چون مطلبم زیاد بود و پارسی بلاگ ارسالش نمی کرد ، دو قسمتش کردم! در آپ بعدی قسمت دوم رو می ذارم!
روی تخت دراز کشید و گفت : اینجا که خیلی سرده!
گفتم : همینی که هست ختم کلام! ( یه دیالوگه! )
رفتم تو اتاق خودم! رو تختی رو کنار زدم و رفتم توی جام! هری را از روی میز برداشتم و شروع کردم به خواندن:
مو ها را از دهنم خارج کردم! دیم کسی که پریده روی تختم سرویه!
( تو دلم گفتم : ای خــــــــدا! )
- تو اینجا چی کار می کنی؟
سوما هم برو توی جای خودت!
ولی خوابم نمی برد و همش خواب یه نفرو می دیدم!
پس رفتم پیش سروی!
.... نمی دونم چی شد که خوابم برد!
کد قالب جدید قالب های پیچک |