گاهی حس می کنم این من نیستم. حس عجیبی دارم ، انگار خودم ، خودم را هم باور ندارم. خودم هم با خودم بیگانه ام. خودم ، خودم را درک نمی کنم. حس می کنم توی آینه که نگاه می کنم این تصویری که آینه به من نشان می دهد سارا نیست که خیره شده به چشمانم. حس می کنم پشت این شیشه ای که من خودم را تحلیل می کنم فردی دیگر زیرکانه مرا ور انداز می کند. حس می کنم این من نیستم که حرف می زنم ، فکر می کنم ، می نویسم ، کتاب می خوانم ، می خندم ، دلتنگی می کنم ، راه می روم و آه می کشم... حس می کنم این منی ایست ، سارایی است که با تو ترکیب شده است. حرفش با حرف تو قاطی شده است ، تنش به تن خورده ، فکرش رنگی از افکار تو دارد ، نوشته هایش گذری به تو دارد ، کتاب هایش به زبان تو خلاصه می شود ، خنده هایش از دست توست ، دلتنگی هایش سمت و سویی از اطراف تو دارد ، راه هایش بوی راه توست و آه هایش جنسی صدای تو! حس می کنم تصویری که توی آینه می بینم یک ساراست کنار تو! و به نامردی تو! پ.ن: یادداشت روزانه 13 فروردین
کد قالب جدید قالب های پیچک |