ما هنوز در هنوزیم...
ناراحتم ، با اینکه مسبب ناراحتیم خودم بودم، شاید! شاید در منطق همیشه پا بر جای تو ناراحتی نباید داشته باشد! اما من همه چیز را از چشم تو نمی بینم! نمی توانم همه چیز را از نگاه تو با منطق حلاجی کنم! کمی از چشم من دنیا را نظاره کن! با منطق ِ بی منطقی من همه چیز را حلاجی کن! حالا من ناراحتم و این تقصیر توست... نقصیر توست که راست های به ظاهر راست مرا باور می کنی. تقصیر توست که فکر می کنی راست می گویم. تقصیر توست که وقتی شانه هایم را بالا می اندازم که "مهم نیست" باور می کنی! ذره ای اهمیت پشت این همه حرف گیر کرده و تو نمی بینی....
نوشته شده در پنج شنبه 91/6/23ساعت
3:19 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |
کد قالب جدید قالب های پیچک |