من نه ذوقم را پنهان میکنم نه به مشت و لگد های توی دهن آمریکا پشت میکنم! اصلا یک جاهایی از ذوق اشکی میشوم. توی اتوبان؛ لای بوق ماشین ها یا چراغ های فلاشر یا وقتی کارگری کنار همت برای ماشین ها می رقصد یا پیرمردی که یک دستش به عصاست و با دست دیگرش برای مردم بوس می فرستد! وقتی مامان چراغ فلاشر را روشن میکند یا وقنی صدای آهنگ را کم می کنیم و شیشه های ماشین را می دهیم پایین تا صدای بوق ماشین ها را بشنویم... صدای بوق بعد از عروسی... دوتا پشت هم... وقتی خاله بعد از عملش و بیخیال تومور های لعنتی شروع می کند به هرهر خندیدن و برای ماشین ها سر تکان می دهد... اصلا همه ی انتخابات به جهنم! به درک که کی می آید سر کار! فقط این شادی های بقیه می چسبد! انگار دنبال بهانه بودیم که بخندیم! که بابا یک روز بگذارد شبکه ی یک و یکبار بعد از دیدن اخبار فحش ندهد! حرص نخورد! اصلا به جهنم که 88 چی شد؛ 92 چی شده؛ یا 96 چقدر دیگر بهتر یا بدتر می شویم! خدا رو شکر که موقتا توی اخبار چیزی برای حرص خوردن نمی بینیم... تا دولت عوض شود فرصت داریم الکی خوش باشیم! زنگ بزنیم جوک های مزخرف بخوانیم و هرهر بخندیم. شادیم... همه یک روزی شاد هستند... کاش که همیشه با هم شاد بودیم... نه گروه گروه! پ.ن: ببین! اینکه شب قبل رای گیری ازم پرسیدی که به کی رای بدی خیلی بهم چسبید! اینکه به کسی که گفتم رای دادی! به کسی که توی ذهنم بود!اصلا حتی اگر از قبلم رای تو همونی بود که گقتی! بازم این برام خیلی بود! خیلی!! نتونستم مستقیم اینو بگم... :| پ.ن دوم: به اینکه دنیا مدام توی دست این و اون می چرخه واقعا اعتقاد آوردم. امیدوارم هیچکس در ادامه ی دولت جدید از رای اش و انتخابش پشیمون نشه و کسانی هم که رای شون آقای روحانی نبوده امیدهاشون رو برای رسیدن به آرزوهاشون از دست ندن ... امیدوارم همگی بتونیم از شادی اکثریت مردم لذت ببریم و بیشتر از اون از این مشارکت! (...و همه ی این حرفایی که تلویزیون میزنه)
کد قالب جدید قالب های پیچک |