سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

تا حالا صادقانه تر از این باهاتون صحبت کرده بودم،

من حسودی می کنم...!!!

به مونا، به محبوبه، به اون دوتا ریحانه، به اون دختره که مثل شیلا گودزیلا بوده...

من به همه ی این آدمای جدید مدرسه تون حسودی می کنم...!!!!

به اینکه اونا پیش شما هستن حسودی می کنم...

به اینکه با کسی مثل پلی آشنا شدن و از اسمش خوششون اومده...

به اینکه اف ام ناراحته که فامیلیشو صدا می زنن حسودی می کنم...

به اینکه غزال بازم با مسخره بازیاش پلی رو خندونده حسودی می کنم...

به اینکه زنگای تفریحتون من شاهد دویدن های هدی نبودم...

از اینکه نمی دونم عارفه خوبه یا نه، ناراحتم، از این بی خبری تنفر دارم...

به اینکه نگین و دیدی میرن کلاس زبان و یه سری معلم جدید رو امتحان می کنن حسودی می کنم...

من دلم برای نرگسا تنگ شده...

من از اینکه یه نفر دیگه حرفای داری رو می شنوه ، به سوگلی می خنده حسودی می کنم...

از اینک دیگه کاپیتانم نیکی نیست...

من به همه چیز حسودی می کنم...!!!!

آره... من حسودم!!!! 

هیچ کس حق نداره گریه ی پلی رو در بیاره، هیچ کس! هیچ کس حق نداره سگرمه های اف ام رو تو هم بکشه!!!

می فهمین؟!


 بچه ها من میرم مشهد، عبدو جواب نظرای منو میده!


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8ساعت 12:18 صبح به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک