ما هنوز در هنوزیم...
تنبل یعنی من... مامان یه چیزی پریده توی گلوش و ناجور سرفه می کنه! صورتش هم شدیدا سرخ شده و همون جا تکیه داده به یخچال و سرفه... من نشستم روی اپن و دارم یه وبلاگی رو به دقت می خونم... یهو بر می گردم میگم: مامان بیا اینجا بزنم پشتت همون طور سرخ و سرفه ای دستشو بالا پایین می کنه که یعنی نه همون طور که سرم روی مانیتوره میگم: مامان بیا بزنمت بابا؛ میخوام دلم خنک شه نه سرفت! ... آخر اومد و من زدمش و دستمم که شفا!! سرفه اش خوب شده من سکسکه ام گرفته.... مامانم: سارا بیا اینجا بترسونمت خوب شی من اداشو در میارم و دستم رو بالا پایین می کنم که یعنی نه! ... مدیونی اگه فک کنی تنبلم!
نوشته شده در جمعه 92/6/22ساعت
11:15 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |
کد قالب جدید قالب های پیچک |