سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

پارک جای خوبی نیست! مخصوصا اگر هفت و نیم شب باشد... مردی هم آن سمت باشد که مست کرده و سیگار میکشد؛ زنی کنارش باشد که مواد کشیده و "ش" هایش را یک طوری ادا می کند... زن بد دهنی کنارت با موبایلش حرف بزند... پارک جای خوبی نیست... اگر ببینی یک دختر اول دبیرستانی سیگار وینستون (؟) می کشد... وقتی آرام داری به سیب زمینی های سرخ کرده ات چنگال می زنی هفت، هشت تا پسر قد و نیم قدی که هنوز صدایشان دورگه مانده دورت سیگار بکشند... اگر ببینی دختری پشت تلفن به مادرش بد و بیراه های فجیعی می گوید... اگر مردی کنار نامزدش یک ریز پیپ بکشد و حرف نزند... اگر ببینی دختری می زند توی گوش دوست پسرش و با فحش ترکش می کند...و شما فقط متشکل از چهار دختر شوکه شده باشید که در آستانه ی هجده سالگی همه ی معادلاتشان بهم ریخته باشد...

و آن وقت باید تصمیم بگیری که از پارک تا مترو را بدوی! و توی راه به مدرسه و همه ی روزهایی که تا شب بیگاری میکشند لعنت بفرستی و یک ضرب بدوی! بدوی! پله های آزادی را با کوله ی سنگینت بدوی!از خیابان که رد میشوی بدوی! دنبال اتوبوس های صنعت بدوی! بدوی! بدوی! از کنار زنی که کنار خیابان تشنج میکرد بدوی! به مردم بخوری و بدوی! بدوی! بدوی!

.

.

.

.

پ.ن: آدم باید جنبه داشنه باشه که چهار تا حیوون دید ماهیتش عوض نشه! تیکه بود! شایدم نبود...


نوشته شده در سه شنبه 92/7/23ساعت 10:47 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک