سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

بچه ها الان صفحه ی 27 کتابیم!!! توجه کنید...

 

 

خانم رهبر بخونید...

- ممیز (خطّ مورب) : 1) برای جدا کردن روز، ماه، سال:

خواهشمند است در تاریخ 24/1/86 در محلّ مدرسه حضور به هم رسانید.

2) برای جدا کردن مصرع های یک بیت: آی آدم ها / یک نفر دارد دست و پای دائم می زند در آب

و من بلند بلند می خندم...

شاید نویسنده ی کتاب زبان فارسی اول دبیرستان هم ترک بوده...

و توی دلم زمزمه می کنم:

خواهشمند است در تاریخ 9/9/99 در محلّ جا گردشی مدرسه به صرف پرورشگاه و پرادو حضور به هم رسانید.

اینطوری بهتر شد...

اتودم را می ذارم لای کتاب و سرم را به دیوار سرد نمازخانه می چسبانم...

برای مدتی کوتاه احساس می کنم سردردی ندارم...

کیفم را روی پاهایم جابه جا می کنم...

سرم را به سمت سقف نمازخانه بلند می کنم و شروع می کنم به گوسفند شمردن...

یک مهتابی... دومهتابی... سه مهتابی... چهار مهتابی... پنج مهتابی...

و ناگهان به نمازخانه باز میگردم بازهم صدای خانم عبدی (معلم زبان فارسیمان!‏) که با لهجه ی ترکی صحبت می کند در

سرم می پیچد...

محکم به پاهای زهرا می زنم و می گویم: کشف کردم!

سپس تند، تند بالای کتابش می نویسم: سقف نمازخونه رو نگاه کن!!! ردیف دوم مهتابی ها از سمت راست دومی!

اونی که بالای سر اوناست! ( وبا اتودم به بچه هایی که زیر آن مهتابی نشسته اند اشاره می کنم!!! )

زهرا زمزمه می کند: خب!

ادامه می دهم : اولین لامپ مهتابی نارنجیه! دومی سفید!

زهرا می خندد: خب!!!

با عصبانیت برایش توضیح می دهم: چرا نمی فهمی؟! اولین مهتابی نارنجیه و دومی سفید! اما همه ی این 25 تا مهتابی

اولین لامپشون سفید و دومی نارنجی...!!! گرفتی؟!

زهرا ریسه می رود، اول کمی جا می خورم... بعد که به رفتار هایم فکر می کنم می بینم واقعا ابلهم!

زهرا میان خنده هایش می گوید: خوب اسکلم کردیا!!!

دوباره سرم را به دیوار خنک تکیه می دهم: شاید انیشتین هم روزی از همین جا ها شروع کرده...

شاید او هم یک رگش ترک بوده... شاید اوهم همیشه به دنبال یک زرافه ی واقعی بوده...



بچه ها من تا نظرام 37 تا نشه آپ نمی کنم!!!!!

قول میدم هرکی بهم نظر داد بهش نظر بدم!!!! قول... قول...

بابا من پکیدم... وبلاگم خشکسالی گرفت...

پ.ن: من اصلا قصد به سخره گرفتن هیچ جا و جماعتی رو ندارم! بهتون بر نخوره! خدایی ناکرده...


نوشته شده در چهارشنبه 89/7/28ساعت 5:11 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک